hambergermenu

نقد فیلم پرستیژ The Prestige

نقد فیلم پرستیژ The Prestige را در ادامه با هم می خوانیم.

 

با مجله اینترنتی باحال مگ همراه باشید.

 

نقد فیلم پرستیژ The Prestige

 

مشخصات اصلی فیلم

کارگردان: کریستوفر نولان

نویسنده: کریستوفر پریست (داستان)، فیلمنامه از کریستوفر و جاناتان نولان

 

بازیگران: کریستین بیل، هیو جکمن، دیوید بویی، اسکارلت جوهانسون، ربکا هال، پایپر پرابو، مایکل کین

 

سال ساخت: 2006

 

رتبه در IMDB : 46 با نمره 8.5

 

زمان اجرا: 2:10

 

ژانر: درام، معمایی، هیجان انگیز، تخیلی، جنایی

 

خلاصه داستان

در اواخر قرن نوزدهم در لندن، رابرت انجیر (هیو جکمن)، همسرش جولیا و آلفرد بوردن (کریستین بیل) بعنوان دستیاران یک شعبده باز باهم کار می کنند.

 

جولیا بر اثر یک تصادف در حین اجرا جان می دهد و رابرت، آلفرد را بخاطر مرگ همسرش سرزنش می کند و رابطه دوستانه بین آنها جایش را به دشمنی می دهد.

 

بعد از مدتی هردو شعبده باز هایی مشهور، و رقبایی سرسخت برای یکدیگر می شوند و در اجرای یکدیگر خرابکاری می کنند.

 

وقتی آلفرد یک حقه ناب را روی صحنه اجرا می کند، رابرت غرق در تلاش برای فاش کردن راز رقیبش می شود و این کار او عواقب غم انگیزی را به دنبال دارد.

 

نویسنده و کارگردان کریستوفر نولان در فیلم های خود از گونه های مشابهی از طرح ها استفاده می کند.

 

 

روایتی شبیه به سایر فیلم های نولان در این فیلم

 

“پرستیژ” با روایت داستان دو شعبده باز در ابتدا همکار و سپس رقیب، همین رویه را در پیش می گیرد.

 

داستان در کل به دنبال پرده برداری از وقایع آن شب سرنوشت ساز است که آقای انجیر (هیو جکمن) در نتیجه خرابکاری های آشکار از طرف رقیبش آلفرد بوردن (کریستین بیل) قربانی ترفند جادویی خود شد.

 

با دستیابی به دفتر وقایع روزانه خصوصی یکدیگر، چشم انداز حلقه دوستی آن ها با تصویر فریبنده ای از یادآوری های شخصی عوض می شود.

 

“پرستیژ” اقتباسی فیلم از رمان کریستوفر پریست با همین نام است.

 

داستان در لندن و در مورد دو شعبده باز صحنه نمایش، رقابت آنها و وسواس آنها برای بهترین بودن در هنر است.

 

تجزیه و تحلیل “پرستیژ” به بررسی جنبه های مختلف فیلم از جمله طرح اصلی، توسعه شخصیت، استفاده از صدا، استفاده از عکس، طراحی مجموعه، نورپردازی و نقش همکاران می پردازد.

 

هر یک از این حوزه ها برای ایجاد احساسات، هیجان و انرژی برای یک فیلم موفق و سرگرم کننده مهم است.

 

اگرچه ممکن است یک فیلم اساساً یک تجربه دیداری باشد، استفاده از صدا در فیلم مدرن بسیار مهم شده است.

 

بیننده مدرن، موسیقی متن پیچیده ای را می شنود که به اندازه تصویر روی صفحه دارای معنی است.

 

سه عنصر،موسیقی متن فیلم را در بر می گیرند: دیالوگ ها، جلوه های صوتی و امتیاز موسیقی.

 

تعادل مناسب و ترکیب این عناصر در این فیلم ویژگی های لازم را ایجاد کرد و باعث ایجاد اثرات مطلوب شد.

 

هر فیلمی نمی تواند نوعی سرگرمی کسل کننده باشد.

 

پیچیدگی و هیجان کافی در فیلم 

بعضی اوقات مسائل پیچیده می شوند.

 

“پرستیژ” کریستوفر نولان یکی از این فیلم هاست.

 

نه تنها موضوع به خودی خود پیچیده است، بلکه نحوه گفتن داستان و نحوه تولید شخصیت ها نیز مستقیم و بی پرده نیست.

 

“پرستیژ” یکی از فیلم هایی است که به مخاطب این امکان را می دهد که درباره اتفاقات رخ داده خودش نتیجه گیری کند.

 

اگرچه این نکته مهم اهمیت فیلم را براساس دیدگاه شخصی برای تفسیر باز می گذارد، اما فرصتی برای سوء برداشت نیز فراهم می کند.

 

یکی از جالب ترین نکات در مورد “پرستیژ”، چگونگی جزئی نگر بودن آن است.

 

مهم نیست که چند بار آن را تماشا کنید، همیشه چیز جدیدی وجود خواهد داشت که قبلاً متوجه آن نشده اید یا آن را تشخیص نداده اید و هر بار دیدن مجدد به شما کمک می کند تا آنچه را که اتفاق می افتد بهتر درک کنید.

 

این سرنخ ها به بینندگان با تجربه کمک می کند تا هر بار که آن را تماشا می کنند، داستان را با جزئیات بهتری درک کرده و هربار بیشتر از قبل از آن لذت ببرند.

 

بر خلاف فیلم های دیگر، این سرنخ ها اصطلاحا “تخم مرغ های عید پاک” نیستند که فقط به تماشاگران جزیی نگر اعطا شوند.

 

آنها در واقع به منظور ایجاد ارتباطات اضافی هستند که روند اصلی فیلم به خودی خود آن ها را به وجود نمی آورند.

 

ممکن است برخی از بینندگان انتظار داشته باشند که یک فیلم تمام بخش های مهم را به وضوح ارائه دهد، اما “پرستیژ” متفاوت است.

 

مانند یک شعبده باز، برخی از جزئیات دقیق ترفندهای خود را پنهان می کند تا فقط کسانی که می دانند دنبال چه هستند، از عملکرد آن ها قدردانی کنند.

 

این سرنخ ها با توجه به این واقعیت که فیلم داستان خود را با روشی غیرخطی روایت می کند، از اهمیت خاصی برخوردار است، همانطور که کریستوفر نولان به این مدل کار مشهور است.

 

بر خلاف یک فیلم سنتی که ممکن است از فلش بک ها یا فلش فورواردها (قطع داستان و نشان دادن صحنه هایی از زمان آینده) به عنوان قصه گویی استفاده کند، پرستیژ یک داستان “پایه” ندارد که آن فلش بک ها یا فلش فورواردها آن را گسترش دهند.

 

در عوض، کل موضوع از طریق یک سری فلش بک و فلش فوروارد گفته می شود.

 

هیچ “زمان کنونی” وجود ندارد، این تعبیری است که بسیاری از افراد از این فیلم می کنند، و در نتیجه می تواند فیلم را برای درک دشوارتر کند.

 

سرنخ ها، بیشتر نقاط مرجع را برای درک غیر خطی بودن فیلم توسط مخاطب ارائه می کنند.

 

فیلم خارجی پرستیژ

 

ما می دانیم که انجیر و بوردن وسواس فهمیدن حقیقت نهفته در پشت ترفندهای یکدیگر را دارند، اما دلیل این که چرا می خواهند بدانند چیزی است که مخاطبان برای دانستن آن باید به موضوع اصلی فیلم توجه کنند.

 

انجیر تا زمانی که تشخیص ندهد که نمی تواند بوردن را شکست دهد مگر اینکه حقیقت را بداند، انگیزه ای برای شکست او ندارد.

 

بوردن نیازی به دفترچه انجیر ندارد تا زمانی که خودش دفترچه مخصوص به خودش را دارد.

 

“پرستیژ” قصد ندارد به مانند فیلم قبلی نولان یعنی “یادگاری” (Memento) طرح پیچیده ای داشته باشد.

 

در عوض، ساختار “روان” فیلم دارای یک هدف و معنی است.

 

رویدادی در گذشته که از طریق فلش بک دیده شده است و از آن برای شکل دادن به ریتم رویدادهای آینده استفاده می شود.

 

اگر این فیلم به ترتیب زمان پیش می رفت، آن لحظات مهم به طرزی ساده تر فراموش می شدند.

 

نولان با قرار دادن صحنه های به صورت پشت سر هم، می خواهد مطمئن شود که علت اقدامات شخصیت های فیلم تا هنگام نشان دادن تاثیر آن ها در ذهن مخاطب باقی می ماند.

 

به همین ترتیب، بسیاری از سرنخ هایی که در طول فیلم پخش شده اند، چندان مؤثر نبودند، زیرا یا واقعه ای که آنها پیش بینی می کردند قبلاً اتفاق افتاده بود و یا آن راز قبلاً حل شده بود.

 

به عنوان مثال، اگر فیلم به ترتیب زمانی جلو می کرد، هویت واقعی فالون بسیار آشکار می شد و ما در ابتدای فیلم بوردن را بهتر می شناختیم.

 

یک تفسیر غلط رایج در فیلم این است که انجیر شخصیتی است که در راستای انتقام مرگ اشتباه همسرش تلاش می کند.

 

این ممکن است درست باشد اما فقط برای چند صحنه.

 

یکی از جنبه های درخشان “پرستیز” (و بسیاری از فیلم های نولان) این است که شخصیت های اصلی آن در هر صحنه به صورت همزمان هم شخصیت اصلی و هم رقیب هستند.

 

بنابراین ، درست نیست که بگوییم انجیر شخصیت اصلی است فقط به این دلیل که در نیمه اول فیلم، داستان او از نمایی نزدیک تر از بوردن دنبال می شود.

 

در حقیقت، اگر فیلم به عقب برگردد، ما بیشتر از بوردن با شخصیت انجیر آشنا می شنویم و او به نظر می رسد بیشتر شبیه شخصیت اصلی باشد.

 

گفتن اینکه این فیلم بدون شخصیت اصلی و رقیب است نیز می تواند صحیح باشد، اما به نظر نمی رسد که نولان قصد چنین چیزی را داشته است.

 

در عوض، او نشان می دهد که انسان به طور طبیعی هر دو ویژگی را در خود دارد.

 

ما می توانیم نجیب و شجاع باشیم اما حریص و حسود نیز باشیم.

 

نولان نشان می دهد که ممکن است این دو مرد شعبده باز اعجاب انگیز باشند، اما آنها نیز فقط یک فرد عادی هستند.

 

موضوعی که برای سایر شخصیت ها هم اتفاق می افتد

این موضوع برای بسیاری از شخصیت های دیگر نیز صدق می کند.

 

مثلاً تسلا نابغه است، اما هیچ کس او را جدی نمی گیرد.

 

مردم آماده این اختراعات نیستند، همانطور که در پایان فیلم این واقعیت که ادیسون کسانی را می فرستد تا آزمایشگاه او را بسوزانند ثابت می شود.

 

این جمله به همان اندازه که درباره تسلا صادق است به طور کلی به کل بشریت نیز می توان آن را ارجاع داد.

 

مردم ذاتاً از تغییر می ترسند و تسلا تنها یک مرد کوچک و ناچیز است که بر خلاف اجماع بیشتر کار می کند.

 

کاتر )مایکل کین( پیرمرد خردمندی است که در پشت بسیاری از بهترین ترفندهای انجیر قرار دارد، اما او به اندازه کافی خوب نیست که بوردن را گول بزند یا انجیر را از انجام کارهای وحشتناک باز دارد.

 

به همین ترتیب، قرار است اولیویا (اسکارلت جوهانسون) به انجیر وفادار باشد، اما او به سمت بوردون می رود و در طی فرایند صدمه بیشتری ایجاد می کند.

 

“پرستیژ” به سادگی آنچه را که می دانیم اما به راحتی در فیلم فراموش می کنیم به ما نشان می دهد، اینکه همه انسان هستیم.

 

ما می توانیم فوق العاده و کام لاً غیرقابل توصیف باشیم.

 

مطالب پیشنهادی در مورد بازیگران خارجی

بیوگرافی جولیا رابرتزبیوگرافی رابرت دنیروبیوگرافی آدام سندلر
بیوگرافی کریس همسورثبیوگرافی اسکارلت جوهانسونبیوگرافی هانده ارچل
بیوگرافی هازل کایابیوگرافی بوراک دنیزبیوگرافی جنیفر آنیستون
بیوگرافی بن افلکبیوگرافی کیت بلانشتبیوگرافی دنزل واشنگتن

 

این واقعیت که بسیاری از افراد ممکن است به دروغ انجیر را به عنوان شخصیت اصلی ببینند ممکن است باعث شود آنها به این نتیجه برسند که او در نهایت “برنده” نبرد بین دو شعبده باز شده است.

 

این نتیجه گیری معقول است اگر فرض کنید که بوردن همیشه نیت های شوم داشته و در نهایت مسئول قتل انجیر است.

 

با این حال، چنین مفهومی این واقعیت را نادیده می گیرد که انجیر نیز قبل از اینکه جان خود را از دست بدهد، همه چیز خود را از دست داده بود.

 

همچنین به اشتباه تصور می شود که انجیر بعداً در این فیلم به عنوان لرد کالدلو ظاهر شده چراکه موفقیت او در نقش دانتون بزرگ او را ثروتمند کرده بود.

 

اما این حقیقت نیست.

 

“پرستیژ” به این واقعیت اشاره دارد که انجیر همیشه همان لرد کالدلو ثروتمند بوده است، اما در حین اجراها از اسم مستعار استفاده می کرد تا هویت واقعی خود را پنهان کند.

 

دیدگاه دیگر این است که بوردن برنده شده است زیرا فالون در پایان می تواند انتقام بگیرد.

 

بعلاوه، بوردن همیشه در مقابل انجیر بود تا اینکه که او را وادار کرد اقدامات ناامیدانه تری برای شکست او انجام دهد.

 

به همین ترتیب، بوردن شعبده باز برتر به شمار می رفت.

 

با این حال، با وجود این موارد، در نهایت بوردن به اندازه انجیر شیاد شد.

 

او با اراده خود کارهایی را انجام داد که باعث آسیب رسیدن به او و خانواده او شد به این منظور که افراد دیگر حقیقت را کشف نکنند و او بتواند شخصیت خود را حفظ کند.

 

او کسی بود که به دلیل غرور منجر به دشمنی، اشتباه اولیه را مرتکب شد و او کسی بود که صحنه نمایش انجیر را به هم زد تا سر از کار او در بیاورد.

 

نکته این است که هیچ برنده ای وجود ندارد.

 

حرص و طمع در نهایت زندگی هر دو شعبده باز را تحت الشعاع قرار می دهد و حتی اگر “فالون” زنده مانده بود، او بدون برادر و زن خود که او را دوست داشت زنده ماند.

 

در حقیقت، هیچ کس در این فیلم برنده نمی شود. دوستان و خانواده این دو مرد همگی در نتیجه تلاش آن ها برای خراب کردن یکدیگر رنج می برند.

 

تسلا یک ماشین جالب ایجاد کرد، اما او آزمایشگاه خود را از دست می دهد و دوباره از نو شروع به کار می کند.

 

سارا (ربکا هال) زندگی خود و الیویا (اسکارلت جوهانسون) رییس و همچنین معشوقش را از دست می دهد.

 

زندگی به ندرت طبق برنامه ریزی پیش می رود و اگر این فیلم با تلاش های انجیر یا بوردن برای پیروز شدن به پایان می رسید، به نوعی سطح پایین جلوه می داد.

 

هر دوی آن ها کارهای وحشتناکی انجام دادند و اجازه دادن به یکی از آن ها برای پیروز شدن، پایانی آسان و لذت بخش برای مخاطب بود.

 

در عوض، فیلم بیشتر از موفقیت های شخصیت ها برای ما در مورد ناکامی هایشان تعریف کرده است.

 

اگر می خواهید ذهن خود را برای مدت حدود 2 ساعت به چالش بکشید و هیجان را تجربه کنید، دیدن فیلم “پرستیژ” را به تاخیر نیندازید.

 

تقابل دیدنی کریستین بیل و هیو جکمن در این فیلم یکی از دیدنی ترین تقابل ها در میان فیلم های هالیوودی است و باعث شده تا این فیلم به یکی از دیدنی ترین فیلم های ژانر خود بدل شود.

 

نقد سایر فیلم ها 

نقد فیلم تلقین “Inception”نقد فیلم فارست گامپنقد فیلم فهرست شیندلر 
نقد فیلم شوالیه تاریکی نقد فیلم رستگاری در شاوشنکنقد فیلم The Big Sick
نقد فیلم Atomic Blondeنقد فیلم Dunkirkنقد فیلم Rough Night

 

منبع : باحال مگ

دسته بندی :

مطالب مشابه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *