خلاصه داستان سریال زمستان سخت (زمهریر) قسمت ۱۸
خلاصه داستان سریال زمستان سخت (زمهریر) قسمت 18 را در ادامه برای شما عزیزان قرار دادیم.
با بخش خلاصه فیلم و سریال از مجله اینترنتی باحال مگ همراه باشید.
معرفی سریال
فیروزه و ایاز هردو در رشته ی معماری تحصیل میکنند. هر دو خانواده های فقیری دارن و مجبورن که حواسشون به خانواده هاشون باشه و هرطوری میتونن ازشون محافظت کنن.
ایاز فیروزه رو در دانشگاه میبینه و یک دل نه صد دل عاشق فیروزه میشه ولی از بخت بد یه روز در خیابون خواهر شخص ثروتمندی به اسم ارتان رو نجات داد و در حالیکه میخواست ثواب کنه کباب میشه و دختره دست از سرش برنمیداره و برادرش هم از نقطه ضعف ایاز که باباش بود استفاده میکنه و ایاز رو محتاج خودش میکنه و ایاز مجبور میشه فیروزه رو بدون حتی خداحافظی کردن ترک کنه و بره.
خلاصه این قسمت
بعد از اینکه فاروق پیشنهاد ارتان را رد میکند، به خانه می رود.
ارتان با مهوش تماس میگیرد و میگوید که نتوانست هویت فیروزه را ردیابی کند و باید وارد نقشه دوم بشوند. در زندان، زندانبان با یک نفر هماهنگ کرده و آن فرد در حیاط، به یاشار چاقو می زند.
فیروزه داخل خانه می رود تا از فاروق در مورد علت آمدن ارتان سوال کند.
فاروق میگوید که او قصد باج دادن داشته و فاروق نیز قبول نکرده است.
فیروزه از اینکه فاروق پیشنهاد پول را قبول نکرده، هیجانزده و خوشحال می شود و به فاروق میگوید که شب برای آن غذای محبوبش را میپزد.
فیروزه دم در خانه هالوک، کسی که نگهبان شرکت بوده است می رود اما متوجه می شود که او دیگر انجاع زندگی نیمکند.
او وقتی بیرون می آید، آیاز را دم در میبیند. آیاز به او میگوید که هدف او را میداند و راه درستی را پیش گرفته است.
سپس میگوید که آدرس جدید هالوک را دارد و فیروزه را سوار میکند تا سراغ او بروند. فیروزه با کارت جعلی وکالت، به خانه هالوک رفته و میگوید که در مورد روز آمدن یاشار پینار به شرکت از او سوال دارد و میداند که او شهادت دروغ داده است. هالوک عصبی شده و فیروزه را از خانه بیرون میکند.
برادر هالوک بیرون آمده و قصد دارد فیروزه را کتک بزند. همان لحظه آیاز پیاده شده و او را کتک می زند و سپس هر دو از آنجا می روند.
در خانه، براق با مادرش دعوا کرده و میگوید که اگر از مادر آیاز عذرخواهی نکند، از آنجا می رود.
ایجلال به براق میگوید که این بچه بازی هایش دیگر رنگی ندارد.
در شرکت، همه در اتاق ارتان هستند. مهوش طبق نقشه به عمد داخل آمده و مقابل فیروزه میگوید که یاشار پینار مجروح شده و او را به بیمارستان برده اند.
او و ارتان میخواهند واکنش فیروزه را ببینند. فیروزه به شدت خودش را کنترل میکند.
آیاز به بهانه اینکه فیروزه بین آنها غریبه است، او را از اتاق بیرون میفرستد تا اذیت نشود. فیروزه به دستشویی رفته و گریه میکند.
آیاز از ارتان می شنود که به وکیل خود میگوید به بیمارستان برود و از اعضای خانواده یاشار عکس بگیرد تا بالاخره فیروزه نامرئی را ببیند.
آیاز بیرون آمده و سعی دارد جلوی رفتن فیروزه به بیمارستان را بگیرد و میگوید که ارتان او را شناسایی خواهد کرد.
فیروزه نمیتواند بی تفاوت باشد و آیاز او را به سمت بیمارستان می برد. آنها پنهانی از در پشتی داخل می روند.
شعله به همراه خانواده فیروزه به بیمارستان رفته و برای دلداری الوان او را بغل کرده است. وکیل ارتان با تصور اینکه او فیروزه است،از او عکس گرفته و برای ارتان میفرستد.
فیروزه به اتاق یاشار می رود و او را که بیهوش است، ملاقات میکند و بالای سر او گریه میکند.
آیاز از او میخواهد که زودتر بروند تا کسی آنها را نبیند. او و آیاز از اتاق بیرون می آیند.
فیروزه با فاروق تماس گرفته و میگوید که پنهانی توانسته است یاشار را ببیند .
سپس میگوید که خودش مراقب او خواهد بود و در بیمارستان میماند.
آیاز نیز بخاطر فیروزه در بیمارستان میماند و آنها تا صبح در سالن انتظار می نشینند.
صبح، حال یاشار بهتر شده و میگوید که قرار است مرخص شود و به زندان منتقل شود. فیروزه خوشحال شده و به عالیه نیز خبر میدهد.
عالیه براس نظافت به خانه ای می رود، اما آنها میگویند که بخاطر شنیدن خبر دزدی او، دیگر به او کار نمیدهند.
مطالب پیشنهادی در مورد بازیگران خارجی
نقد فیلم ها
منبع : الو سریال